چرا حتی افراد خوشبخت خیانت می‌کنند؟

چرا حتی افراد خوشبخت خیانت می‌کنند؟

یک ازدواج عاشقانه همیشه مانع خیانت نمی‌شود.

خیانت از زمانی که ازدواج وجود داشته، همراه آن بوده است. بااین‌حال، همچنان یکی از پرابهام‌ترین و عاطفی‌ترین خیانت‌ها در روابط محسوب می‌شود. بسیاری از ما این باور تسکین‌دهنده را داریم که یک «ازدواج شاد» ما را از خیانت در امان نگه می‌دارد. اگر شریک زندگی خود را دوست داریم و او نیز ما را دوست دارد، پس خیانت برایمان تهدیدی نخواهد بود، درست است؟ چون خیانت فقط در روابط ناسالم اتفاق می‌افتد، مگر نه؟

بااین‌حال، نارضایتی از رابطه همیشه دلیل اصلی خیانت نیست. تجربه‌ی من در مشاوره‌ی زوج‌ها نشان داده است که موضوع پیچیده‌تر از این حرف‌هاست. افرادی را دیده‌ام که در ازدواج‌هایی کاملاً رضایت‌بخش بوده‌اند اما درگیر خیانت شده‌اند. آن‌ها جملاتی مثل این می‌گویند: «اصلاً دنبالش نبودم، فقط اتفاق افتاد»، «نمی‌توانستم در برابر وسوسه مقاومت کنم، انگار چیزی درونم مرا به این سمت سوق داد» یا حتی «نمی‌دانم چه فکری می‌کردم؛ اشتباه بزرگی بود.»

پس چه چیزی در اینجا رخ می‌دهد؟ چگونه کسی که واقعاً عاشق همسرش است و رابطه‌ی خود را ارزشمند می‌داند، می‌تواند آن را خیانت کند؟ درک این پارادوکس گیج‌کننده و دردناک برای پیشگیری از خیانت و بازیابی رابطه پس از آن ضروری است.

 

دلایل پنهانی خیانت افراد خوشبخت

۱. وسوسه و فرصت

در دنیای امروز، وسوسه‌ها بیش از هر زمان دیگری در دسترس‌اند. سفرهای کاری، شبکه‌های اجتماعی، اپلیکیشن‌های دوستیابی و حتی گردهمایی‌های دوستانه فرصت‌های بی‌پایانی برای خیانت فراهم می‌کنند. موانع خیانت کمتر شده‌اند و چیزی که در گذشته نیازمند تلاش و پنهان‌کاری بود، حالا با یک پیام یا کلیک قابل انجام است. برای برخی افراد، این دسترسی آسان، خطر خیانت را به‌شدت افزایش می‌دهد.

۲. ناامنی و نیاز به تأیید

حتی در یک رابطه‌ی عاشقانه، ممکن است فردی که دچار عزت‌نفس پایین است، به دنبال تأیید شدن از سوی دیگران باشد. آن‌ها ممکن است روزانه از شریک زندگی خود محبت بشنوند، اما این محبت هرگز تردیدهای درونی‌شان را از بین نبرد. علاقه‌ی فردی جدید می‌تواند به آن‌ها حس ارزشمندی دهد—حسی که همچون یک اعتیاد، آن‌ها را به تکرار رفتارهای پرخطر سوق می‌دهد. اما این تأیید بیرونی زودگذر است و معمولاً فرد را خالی‌تر از قبل رها می‌کند.

۳. حسرت هویت از دست‌رفته یا هویت ایده‌آل

گاهی خیانت اصلاً ربطی به شریک زندگی یا رابطه ندارد، بلکه درباره‌ی «خودِ» فرد است. برخی افراد احساس می‌کنند که در روزمرگی ازدواج، بخش‌هایی از خود را از دست داده‌اند. آن‌ها ممکن است دلتنگ هیجان، خودانگیختگی یا آزادی دوران جوانی باشند، یا به دنبال نسخه‌ای از خود باشند که هرگز فرصت تجربه‌اش را نداشته‌اند. در اینجا خیانت نه‌تنها درباره‌ی شخص دیگر، بلکه درباره‌ی تلاش برای بازپس‌گیری یک هویت فراموش‌شده یا تحقق تصویری آرمانی از خود است.

۴. فاصله‌ی عاطفی یا جنسی

حتی در ازدواج‌های قوی، دوره‌هایی از فاصله‌ی عاطفی و جنسی طبیعی است. مشغله‌های زندگی—کار، فرزندان، مسائل سلامت—می‌توانند باعث ایجاد فاصله شوند. گاهی زوجین در کنار هم زندگی می‌کنند اما از نظر احساسی یا فیزیکی از هم دور شده‌اند. اگر فردی احساس کند که دیده یا شنیده نمی‌شود، یا دیگر جذاب نیست، توجه و اشتیاق فردی دیگر می‌تواند به‌شدت وسوسه‌انگیز شود. در چنین شرایطی، خیانت به‌عنوان راهی نادرست برای پر کردن این خلأ عاطفی یا جنسی رخ می‌دهد.

۵. کسالت و نیاز به تازگی

حتی پایدارترین روابط نیز ممکن است قربانی یکنواختی شوند. با گذر زمان، هیجان و جرقه‌های اولیه‌ی عشق کمرنگ می‌شوند. برای برخی افراد، این کاهش تازگی باعث بی‌قراری می‌شود. آن‌ها دلشان برای هیجان، تعقیب و گریز، و لذت ممنوعه تنگ می‌شود. خیانت در اینجا به‌عنوان راهی برای فرار از یکنواختی و تجربه‌ی ماجراجویی دیده می‌شود.

۶. اعتیاد و تکانش‌گری

برخی افراد تمایلات وسواسی دارند—خواه در مصرف مواد، قمار، یا رفتارهای پرخطر. هیجان ناشی از خیانت می‌تواند مانند یک اعتیاد عمل کند. برخی دیگر نیز با مشکلات تکانش‌گری (عدم کنترل بر امیال لحظه‌ای) دست‌وپنجه نرم می‌کنند. در چنین مواردی، وسوسه‌ی خیانت می‌تواند به‌راحتی به یک تصمیم لحظه‌ای تبدیل شود. مصرف الکل و مواد مخدر نیز بازدارندگی را کاهش داده و احتمال انتخاب‌های بی‌پروا را افزایش می‌دهد.

۷. تروما و خودتخریبی

تجربیات آسیب‌زای گذشته، به‌ویژه در کودکی یا روابط پیشین، می‌توانند افراد را به سمت رفتارهای خودویرانگر سوق دهند. برخی افراد از صمیمیت هراس دارند یا ناخودآگاه در پی ایجاد آشفتگی در زندگی‌شان هستند. برای آن‌ها، خیانت روشی برای ایجاد آشوب یا اثبات این باور است که شادی ناپایدار است و آن‌ها لایق عشق نیستند.

۸. تمایلات متناقض

انسان‌ها به‌طور ذاتی میان دو نیاز متضاد در نوسان‌اند: امنیت و هیجان. ازدواج ثبات و همراهی را به ارمغان می‌آورد، اما گاهی احساس از دست دادن آزادی را نیز به همراه دارد. این تنش می‌تواند برخی افراد را به خیانت بکشاند—تلاشی برای داشتن هر دو دنیا: امنیت خانه و هیجان ناشناخته.

 

چگونه از خیانت پیشگیری کنیم؟

پیشگیری از خیانت فقط به داشتن یک ازدواج «خوشبخت» محدود نمی‌شود؛ بلکه نیازمند خودآگاهی و صداقت است.

پرسش‌های زیر می‌توانند به شما کمک کنند:

آیا از نظر عاطفی و جنسی در رابطه‌ی خود احساس رضایت می‌کنم؟

آیا برای احساس ارزشمندی نیازمند تأیید دیگران هستم؟

آیا در این رابطه بخش‌هایی از خودم را از دست داده‌ام؟

آیا از گفتگوهای دشوار با شریکم اجتناب می‌کنم؟

آیا احساس می‌کنم که در زندگی گیر افتاده‌ام یا بی‌قرارم؟

آیا زخم‌های گذشته بر رفتارهای فعلی من تأثیر می‌گذارند؟

پاسخ به این سؤالات می‌تواند از خیانت جلوگیری کرده و رابطه را تقویت کند.

 

نتیجه‌گیری

خیانت در یک ازدواج شاد لزوماً نشانه‌ی وجود مشکل در رابطه نیست. در بسیاری از موارد، خیانت بازتابی از مسائل حل‌نشده‌ی درونی فرد است. این پدیده نشان‌دهنده‌ی تعارض میان میل ما به امنیت و آزادی، و بین کسی که هستیم و کسی که می‌خواهیم باشیم است.

اگرچه خیانت دردناک است، اما می‌تواند فرصتی برای رشد باشد—آینه‌ای که حقیقت‌های پنهان را آشکار می‌کند. چه در حال پیشگیری از خیانت باشید و چه در مسیر بازسازی رابطه پس از آن، این سفر با درک و شناخت عمیق‌تر از خود آغاز می‌شود.

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *